ديدار عمومي استاندار مازندران با مردم شهرستان بهشهر همراه حاشيه‌هايي بود كه در زير با هم مي‌خوانيم.

به گزارش روابط عمومی استانداری مازندران، از برکات انقلاب شکوهمند اسلامی ایران نزدیکی و رابطه تنگاتنگ و صمیمانه مردم و مسئولین است که همیشه مورد تاکید امام امت و مقام معظم رهبری بوده است و اگر چنین نبود امروز کشور ما به این درجه از عزت و اقتدار نائل نمی آمد.
اما این رویه با روی کار آمدن دولت نهم و توجه ویژه شخص رئیس جمهور جلوه دیگری پیدا کرده که ۷۰ سفر استانی دولت نهم و دهم بیانگر همین مسئله است.
دیدارهای مردمی مسئولین مازندران نیز روزهای سه شنبه هر هفته برگزار می شود، اما شیوه جدید ملاقات مردمی در استان با شروع فعالیت سید علی اکبر طاهایی به عنوان استاندار و به ابتکار وی مورد توجه مردم قرار گرفته و استقبال خوبی از آن شده است.
در این شیوه استاندار به همراه معاونین و همه مدیران دستگاه های اجرایی استان در روز جمعه با حضور در مصلای جمعه یکی از شهرستانها با مردم آن شهرستان دیدار و از نزدیک با مشکلات آنها آشنا می شوند.
چهارمین ملاقات مردمی پس از حضور طاهایی به عنوان استاندار مازندران که پس از رامسر، تنکابن و گلوگاه این بار در بهشهر برگزار شد، حاشیه های جالب و خواندنی داشت که گوشه ای از این حواشی را با هم مرور می کنیم.
_ پس از حضور استاندار در مراسم راهپیمایی خانوادگی و جمع پرشور مردم بهشهر، وی و جمعی از مدیران استان ساعت 8:30 صبح با حضور در گلزار شهدای این شهرستان ضمن قرائت فاتحه، با آرمانهای شهدا تجدید پیمان کردند.
_ در بدو ورود به گلزار، طاهایی از عدم مسقف بودن این مکان ابراز ناخرسندی کرد و به مدیرکل بنیاد شهید استان دستور داد تا هر چه سریعتر اقدامات لازم را انجام دهد.
_ استاندار زمانی که بر سر مزار شهید افتخاریان( ابوعمار) حاضر شد با یادآوری خاطره تولد فرزند این شهید گفت: شب شهادت این شهید، زمانی که وی در حال دیدن خواب شهادتش بود او را بیدار کرده و خبر تولد فرزندش را دادند و فردای آنروز افتخاریان نیز به جمع شهدا پیوست و هرگز فرزندش را ندید.
_ مهندس طاهایی سپس به محل مصلا برای دیدار با مردمی که از ساعاتی قبل در محل حضور داشتند رفته و هر یک از مدیران در جایگاه از پیش تعیین شده خود قرار گرفتند.
_ هر طرف را که نگاه می کردی چند نفر دور هم گرد آمده و با همفکری هم مشغول نوشتن نامه به استاندار و سایر مدیران بودند که با مشاهده حضور استاندار در مصلا، عجله و شتابشان در این کار به مراتب بیشتر شده بود.
_ طاهایی در بدو ورود به جایگاهی که برای وی در نظر گرفته بودند از همراهان خود خواست تا با افزایش تعداد صندلی ها، از سرپا ایستادن مردم جلوگیری کنند.
_ پس از قرار گرفتن مدیران در محل های مخصوص، مردمی که از قبل با تهیه شماره منتظر مانده بودند به داخل مصلا هدایت شدند.
_ به رغم اینکه قبل از ورود مردم، همکاران اداره ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات استانداری با توجه به تقاضای هر فرد، وی را به مدیر مربوطه معرفی می کردند، اما بیشتر آنها قصد دیدار با استاندار را داشتند که همین مسئله موجب ازدحام در محل استقرار طاهایی شده بود.
_ آیت الله جباری نماینده محترم مردم مازندران در مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه بهشهر پس از حضور در مصلا بر سر میز همه مدیران حاضر شد و به آنان خیرمقدم گفت.
_ فردی را دیدم که خود را پدر شهید معرفی می کرد و عکس فرزندش را در میان عکس های شهدا که در مصلا نصب شده بود پیدا کرد و با دست به من نشان داد. لحظه زیبایی بود، پدر باغرور و البته اندکی بغض عکس فرزند شهیدش حسینعلی بالویی را به من نشان می داد، شهید نوجوانی که چهره اش سرشار از معصومیت بود.
گلایه از سرعت گیرهای جاده ها
_ ازدحام جمعیت در محوطه استقرار استاندار به گونه ای بود که یکی از مراجعه کنندگان طاقت نیاورد و از راه دور خطاب به استاندار خواستار از بین رفتن سرعت گیرهای موجود در جاده های اصلی استان شد.
این فرد که به نظر می رسید از رانندگان زحمتکش وسایل عمومی است با صدای بلند ادامه داد: آقای استاندار، جاده های استان به اندازه کافی دست انداز دارد، دیگرنیازی به سرعت گیر نیست. دردهای استخوانی و درد کمر ما رانندگان نتیجه همین سرعت گیرهاست. در این لحظه طاهایی که از جای خود برخاسته و به دقت صحبتهای او را می شنید، خطاب به آن مرد گفت: به مدیرکل راه و ترابری مراجعه کردی؟ که در جواب از آقای راننده شنید: شما رئیس هستی اگر دستور بدهید انجام می دهند.
_ سر سایر مدیران هم بسیار شلوغ بود و هر کدام در حد توان سعی در رفع مشکلات مردم داشتند و آقای استاندار نیز گاهی مدیران را برای مشورت در زمینه مشکلات مراجعه کنندگان، به حضور فرا می خواند.
_ در میان ملاقات کنندگان چهره علی اصغر بذری، قهرمان ملی کشتی آزاد کشورمان توجه ما را به خود جلب کرد که برای دیدار استاندار آمده بود.
_ وقتی خواستم از پیرزنی که برای ملاقات استاندار آمده بود عکس بگیرم با لبخند به من گفت که اگر می دانستم می خواهید عکس بگیرید صبح که داشتم می آمدم حتماً لباس بهتری می پوشیدم.
_ دیدارهای چهره به چهره و صمیمی مردم و مسئولین تا اذان ظهر ادامه داشت و سپس همگی در صفوف نماز جمعه حاضر شده و فضای روحانی و صمیمانه ای را خلق کردند.
دیدار طاهایی با شهید هاشمی نژاد
_ پس از خطبه های نماز جمعه و بین دو نماز، استاندار مازندران پشت تریبون رفته و با مردم سخن گفت.
او بهشهر را شهری ولایی و پشتیبان انقلاب معرفی کرد و گفت: من با بهشهر قبل از انقلاب با نام شهید هاشمی نژاد آشنا شدم. وی سپس خاطره ای از آن شهید والامقام تعریف کرد و گفت: در دوران دانشجویی و در مسجد جامع چالوس از محضر آن شهید بزرگوار کسب فیض کردم.
او ادامه داد: در یکی از دهه های فاطمیه قبل از پیروزی انقلاب، شهید هاشمی نژاد که تازه از زندان آزاد شده بود میهمان شخصی در چالوس بود و قرار بود در منزل او به منبر برود. ساواک با اطلاع از این موضوع به میزبان ایشان تذکر دادند که اگر غیر از حضرت فاطمه سخنی بگوید و بخواهد در مورد ظلم و استبداد بگوید منبر وی تعطیل می شود. صاحب خانه نیز موضوع را به ایشان منتقل کرد و گفت: آقا شما تازه از زندان آزاد شده اید لطفاً کمی مراعات کنید.
شهید بزرگوار در جواب فرمودند: مگر می توان از فاطمه(س) گفت و از ظلم و ظالم سخن نگفت، فاطمه خود شهیده ظلم است، من منبری را که از حقیقت حضرت فاطمه(س) گفته نشود، نمی خواهم.
_ وی در بخشی از سخنانش گفت: اگر امروز رئیس جمهور ما با قدرت به رئیس جمهور روسیه هشدار می دهد که وارد بازی خطرناک آمریکا نشود، این عزت و عظمت و اراده استقلال طلبی کشور است که به برکت امام و رهبری و آموزه های اهل بیت به دست آمده.
_ طاهایی مردم را شناسنامه انقلاب دانست و گفت: مسئولی ماندنی است که مردمی باشد.
_ وی خاطرنشان کرد: ما خود را مکلف به حضور در جمع مردم می دانیم، به همین دلیل مدیران را در روز جمعه به شهر شما آورده ایم تا شما برای حل مشکلات خود ناگزیر به حضور در مرکز استان نباشید.
_ او هم چنین با ذکر خاطره ای به نقل از یک آزاده دفاع مقدس، گریزی به موضوع عفاف و حجاب در جامعه زد و گفت: یکی از آزادگان نقل می کرد که وقتی در اسارت بودیم، بعثی ها برای آزار اسرای ایرانی فیلم مبتذلی به آسایشگاه آورده و ما را مجبور به مشاهده آن کردند. یکی از دوستان ما از دیدن فیلم خودداری کرد و وقتی با اصرار افسر عراقی مواجه شد به او گفت که خدا دیدن این صحنه را برایم ممنوع کرده. افسر عراقی به او گفت که من به تو دستور میدهم که ببین و او باز گفت که من به دستور خدا عمل نموده و نگاه نمی کنم. در این هنگام افسر بعثی با شئی تیزی چشم همرزم مارا نابینا کرد.
طاهایی در ادامه گفت که اما متاسفانه امروز در برخی اماکن و مجالس عروسی شاهد اتفاقاتی هستیم که با یادآوری خاطره آن آزاده، دلمان می شکند.
استاندار در ادامه به شکست مسلمانان در اسپانیا اشاره کرد و گفت: دلیل اصلی شکست مسلمانان، گسترش فساد و عدم رعایت مسائل دینی بود.
_ هم چنین در زمان ایراد خطبه های نماز جمعه توسط آیت الله جباری و هنگامی که در مورد موضوعات پالایشگاه، شهرک صنعتی، منطقه ویژه اقتصادی امیرآباد و توجه به گردشگری و میراث فرهنگی بهشهر سخن می گفت، نمازگزاران با شور و حرارت خاصی تکبیر می گفتند.
_ پس از پایان نماز، ملاقات مردمی ادامه یافت که حدود ۲ ساعت دیگر به طول انجامید.
_ پس از پایان دیدار مردمی استاندار در گزارشی به خبرنگاران گفت که هزار و ۱۰۰ نفر با مسئلین دیدار کردند.

دیدار با خانواده شهدا
سپس به اتفاق جمعی از مدیران برای افتتاح یک فرستنده رادیویی و تلویزیونی در بهشهر عازم این محل شده و پس از آن به دیدار خانواده شهیدان عموزادی رفتند.
اینجا منزل دو برادر شهید عسگری و رضا عموزادی بود. استاندار از پدر شهیدان خواست تا خاطره ای از آنها بیان کند که پدر فقط به ذکر این موضوع که پیکر شهید عسگری ۱۳ سال مفقود و دور از وطن بوده، بسنده کرد. پدر شهید هم چنین مشکل اشتغال فرزند دیگر خود را با طاهایی درمیان گذاشت که او نیز دستور پی گیری داد.
سپس با حضور در منزل شهید عباسعلی روشنعلی، با پدر پیر و بیمار شهید دیدار کردند. پدر این شهید به دلیل بیماری دیابت پای خود را از دست داده و در بستر بیماری به سر می برد.
طاهایی: اگر چمران زنده بود امثال سروش میدان نمی گرفتند
یکی از بهترین و به یاد ماندنی ترین دیدارهای دیروز حضور در منزل جانباز ۷۰ درصد سردار علی ییلاقی بود. او فرمانده لشکر ۲۵ کربلا و از همرزمان شهید چمران بود. به سختی صحبت می کرد ولی سر صحبتش را با طاهایی باز کرد و از خاطراتش در جبهه های غرب و جنوب و هم رزمی با شهید چمران می گفت. وقتی داشت از رشادت های شهید چمران سخن می گفت، استاندار با لحنی خاص گفت: بی شک اگر چمران و مطهری و همانند این بزرگان در جمع ما بودند، اشخاصی مثل سروش میدان نمی گرفتند.
سردار ییلاقی دانشجوی رشته معدن دانشگاه شاهرود بود و حدود ۷۰ واحد را گذرانده بود که جنگ شروع شد و او نیز همچون دیگر دلاوران دفاع مقدس سنگر علم را رها کرده و به سنگر دفاع از میهن پیوست. پس از مدتی حضور در جبهه های غرب به عضویت سپاه درآمده و در همان جبهه مجروح شد.
پس از مداوا این بار به جنوب رفت و در اواخر سال ۶۲ و در زمانی که فرمانده لشکر ۲۵ کربلا بود از ناحیه سر به شدت مجروح شد. به همین دلیل مدت دو سال در بیمارستان در بیهوشی به سر می برد و بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شد مدتها قدرت تکلم و حرکت نداشت.
او پس از ازدواج در سال ۶۴ اکنون دارای ۲ فرزند پسر است.
فرماندار بهشهر به شوخی از او پرسید که نیروی انتظامی خبر داده که شما با سرعت در شهر رانندگی می کنید و سردار با لبخندی زیبا جواب او را داد. البته موضوع رانندگی سردار ییلاقی برای استاندار نیز جالب بود و از اینکه با این وضعیت جسمانی توانایی رانندگی را دارد خوشحال شد که در این زمان برادر سردار خطاب به طاهایی گفت که علاوه بر این سردار بیشتر کارهای شخصی خود و گاهی کارهای ما را نیز انجام می دهد.
حضوردر رستمکلا و دیدار با فرزند مرحوم حضرت آیت الله ایازی مقصد نهایی سفر پربار استاندار و هیات همراه به شهرستان بهشهر بود . آیت الله محمد جواد ایازی در حسینیه منزل مرحوم علامه ایازی پذیرای مهمانان شد. فرزند آیت الله گفت که هنوز هم روزهای تعطیل و جمعه ها منزل ایشان محل دیدار آیت الله محمد جواد ایازی با افرادی است که از سایر نقاط استان و استان گلستان به رستم کلا می آیند.